رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

رشته ی وصال ابهام ها

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم

آزادی

رهایی!

رهایی کی معنی پیدا می کنه و از کجا میاد ؟ را انقدر دنبال اینی ایم که رها باشیم ...

تو این مملکت شاید دلیلش اینه که آزادی شخصی بسیار کمی داریم..البته اونور دیا هم قطعا دغدغه های مربوط به خودشونو دارن آدما...

من آزادم ؟

دقیقا یعنی چه ویژگی هایی دارم که آزادم ؟

من آزادم که هر جا می خوام برم و این آزادی رو از خونواده گرفتم، آزادم  که هرچی می خوام بخرم و یا هر کاری که می خوام بکنم ؟ نه نیستم چرا که پول ندارم و مستقل نیستم...آزادم که برای اینده ام تصمیم بگیرم؟ بستگی داره چجوری نگاهش کنی؟ اگه فقط خودم رو نگاه کنم آره اما مسئله اینهکه من هیچ وقت فقط خودمو نگا نکردم و پس تا الان این آزادی هم نداشتم، آزادم که لباس خودم رو خودم انتخاب کنم ؟ نه ! آزادم که تو ماه رمضون نخوام روزه بگیرم و تو خیابون چیزی بخورم؟ نه ! اینا رو کی نمیذاره؟ حکومت جمهوری اسلامی... من آزادم تو هر حیطه ای که دلم خواست برم ؟ بازم بستگی داره! یعنی اگه آزادی رو چیزی تعرف کنی که به سادگی به دست بیاد یا نه اون چیزی هم که براش جون بکنی و به اصطلاح خودتو آزاد کنی  آزادی فرض کنی ...من آزادم که هر چیزی که دلم می خواد بخورم ؟ بازم بستگی داره ، به نظر من نه چرا که این ازادی رو وقتی دارم که هرچی دلم می خواد بخورم و بهم ضرری نرسه...

    خب ! چیکار می تونم بکنم؟ راه حل ام برای نداشتن این همه ازادی چیه؟ همه ی اینا رو چجوری میتونم به دست بیارم؟ 

باید پول دربیارم، هرچند کم و هرچند بخور نمیر! در این راستا باید مستقل شم، برای این که بتونم برای ایندم تصمیم بگیرم ناچارم یک سری مسائل و افراد رو کلا نادید بگیرم،برای این که لباسم رو و حق های شخصیم رو آزاد کنم لازمه که از این کشور برم ( قطعا نه تنها برای این دلیل)  شاید ی راه دیگم جنگیدن براش باشه که من فک میکنم ارزش جنگیدن نداره، یعنی به قدری کوچیک هست که جنگیدن براش فقط از همین یکم ارزش وجودیم هم کم میکنه! برای این که بخوام هر کاری بکنم و زن بودنم مانع نشه هم باید بجنگم و مخالفت کنم و هم این که بازم برمو مهاجرت کنم به جایی که حقوقم بهتر براورده میشه، برا خوردن هرچیزی هم که دلم می خواد لازمه بتونم با بدنم مذاکره کنم ...و اساسا چیزایی رو بخواد و دهنش اب بیفته که براش مفیدا و یا حداقل ضرر ندارن و یا حداقل ضررشون کمه...

#اندراحوالات مذاکره با من روانی برای بهبودی روابط  چند جانبه ی ارکستر بدصدای فعلی!

نظرات 1 + ارسال نظر
علی‌رضا میم دوشنبه 1 مرداد 1397 ساعت 22:02

سلام!
دوتا چیز.
اول اینکه پست قبلی گفتی که «بگذار اینطور بگویم که تصمیم گرفته ام که به مدت هفت روز از اصول راه هایی که به ذهنم میرسد برای رسیدن به " خدا " بگویم». منتظر بقیه‌ی پست‌هات در مورد این هستیم.

در مورد «آزادی» هم چیزی که بلافاصله بعدش به ذهن میاد «مسئولیت» ئه. مثل یه دوگانه که همدیگه رو محدود می‌کنند. هر چقدر مسئولیت بیشتری داشته باشی، آزادی کمتری داره خب.
مثلا فکر کن طرف میاد زن رو با یه سری مسئولیت‌ها تعریف می‌کنه، و بنا به اون مسئولیت‌ها آزادی‌ش رو محدود می‌کنه.

بیشتر بنویس

این که یک نفر نوشته ی ادم رو هرچند نوشته ی خوبی نیست می خونه خیلی حس خوبیه ..
ممنونم...
خب مسوولیتی که میگی ی جورایی قید محسوب میشه و قید یعنی ازادی ای وجود نداره ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.