-
مهاجرت
پنجشنبه 10 آبان 1397 11:59
من رفتم اینجا : haphazard.blog.ir
-
مهاجرت
پنجشنبه 10 آبان 1397 11:59
من رفتم اینجا : haphazard.blog.ir
-
بزرگ شدن
سهشنبه 1 آبان 1397 16:30
-
تن ها
دوشنبه 23 مهر 1397 13:11
تنهایی، تنهایی دلچسب من ... این روز ها رو دوست دارم و تو سختیاشون دارم خودم رو پیدا میکنم...به پریسای دلبندم دل میدم و باهاش به صلح میرسم ... گرچه خب هنوز خیلی راه هست اما این که تو مسیرم بهم کیف میده و خوشحالم میکنه... دیگه نمی خوام حتا یک لحظه آدم ها تو زندگیم به خاطر چیزی جز خودم حضور داشته باشن! شما اگه ازون دسته...
-
ذوق و متضادش:)
شنبه 21 مهر 1397 15:48
دیدین بعضی وقتا اول صبح چقدر ذوق و انرژی دارین و بعدش یهویی یه چی میشه و بادتون خالی میشه ؟ امروز سر اشتباه ی موسسه ای قسمت زیادی از روزمو رو از دست دادم ... خب؟ خب این که شاید تونستم انرژیمو بالا نگه دارم ، اما الان ذوق ادامه ی کاری که امروز برنامه اش رو داشتم دیگه ندارم. وقتی فهمیدم اشتباه از اونا بوده صرفا به جای...
-
نقاب
شنبه 14 مهر 1397 12:28
می دونی همش از ی نقاب شروع شد، یک روز از خواب بلند شدم و دیدم لازمه که اون نقاب های متروکه ی روی دیوار رو بزنم رو صورتم، یکیشون ررو برداشتمف شاد ترینشون رو و از اون روز پشت نقاب اشک می ریختم اما نقابم میخندید...من اخم می کردم و اون لبخند میزد. این طور ها هم نبود که کلا خودم ، خودم رو نبینم. بلکه سعی کردم حرف هامو...
-
هرچیز که در جستن آنی، آنی ...
یکشنبه 8 مهر 1397 15:01
داشتن هدف خیلی به آدم کمک میکنه که روحیه اش رو باز سازی کنه، و یهو اوضاع خوب شه ... این مدت برای من ی فرصت طلاییه ، فرصتی که همه چیز رو رو دستای خودم بنا کنم و تا میتونم بزرگ و بزرگ تر شم ... این اتفاق میفته و خود آگاهی بهترین ابزاره برای این که این اتفاق بیفته. فقط باید قوی باشی و موانع رو رد کنی تا به هدف برسی .
-
شروع
شنبه 7 مهر 1397 13:15
امروز 7/7/97 روزیه که آوای زندگیه ما دو ساله میشه از روزی که اومده شادی حقا و انصاقا که زندگیمون رنگ دوباره گرفته و شاید کودک درون هرکدوممون دوباره سر حال و زنده شده ... امروز هفتم مهر ماه یک هزار و سیصد و نود هفت یکی از اعضای مهم زندگیم زیر اسمون خدا خیلی ازم دور شد و کیلومتر ها فاصله گرفت ، یک روز عالی برای شروعی که...
-
چاره ای نیست!
دوشنبه 2 مهر 1397 10:42
اوضاع خیلی بده و منم سنسور های گیرنده ی غمم و احساس همدلیم بسیار بالاس...امروز داشتم میرفتم مدرسه که تو راه ی خانومی ی میز گذاشته بود که روش یک شیشه روغن زیتون و یک عدد خمیر دندون سنسوداین و دو تا ظرف فک کنم پیاز داغ با ی شیشه رب انار و ی شیشه دیگه که یادم نیست چیه گذاشته بود.. اشتباه نکن! نمی خوام بگم بیاین جمع شیم...
-
آرام باش عزیز من! حکایت دریاست زندگی ...
شنبه 31 شهریور 1397 15:47
حکایت دریاست زندگی...موج داره فراوون و هر لحظه ممکنه در پی خودش سونامی بزرگی باشه... ایمان دارم فقط ارامش دریاست که میتونه این سونامی رو از سر بگذرونه، باید دریا بود عمیق و آروم ...باید دل به تک تک لحظه ها داد و هرچه که پیش آمد رو پذیرفت، هرچقدر هم که سخت تنها راه پیروزی اینه، این که چطور باید اروم بود رو نمی دونم ولی...
-
درد
چهارشنبه 28 شهریور 1397 00:46
تندیس دردناک ترین قسمت دنیا تعلق میگیره به اون لحظه ای که میفهمی حرف خوب ادما هیچ دلیلی برای خوب بودنشون نیست... اونجایی که بار کلمات رو نمی فهمن و راحت از مسولیت هایی که داشتن میگذرن ... اونجا که ی خونه برای بار دوم خراب میشه ...
-
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی ، هیچ عاشق سخن سخت با معشوق نگفت...
دوشنبه 26 شهریور 1397 15:10
دل را به مهرت وعده دادم ... هرچیزی که مارو نکشه قوی ترمون میکنه ! ازون جمله هایی که هربار تو مواقع سختی و نفس تنگی مدام به خودمون و اطرافیانمون میگیم ، چقدر درسته؟ کی میدونه ... کی گفته هرچیزی که مارو نکشه قوی ترمون میکنه ؟ شما اگه ی بیماری نکشتت مگه بدنت ضعیف نمیشه؟ مگه بعدش نباید خودت رو تقویت کنی؟ درسته! اما نهایتا...
-
جانم؟
یکشنبه 25 شهریور 1397 13:57
تو مسیرم...خیلی خوب و بالا ... اما دلم ی سورپرایز می خواد ی سورپرایز مثل عاشقی کردن تو ی صبح پاییزی... مثل این که همین الان یکی بیاد دم در کتابخونه و بگه پاشو بیا برات چایی گرفتم منم بگم اگه بستنی گرفتی میام ...چیز بزرگی نمی خوام اما همینا ی دلگرمی گنده است برام تو این اوضاع ن به سامون روحیه ها... رویا بافتن که جرم...
-
شکر...
جمعه 16 شهریور 1397 20:40
اگر خدا بخواهد همه چیز درست میشود... نشستم رو به روی آینه موهاشو باز کردم و از دو طرف ریختم روی شونه هاش، چشماس بغض دارشو نگاه کردم و شروع کردم به خریدن نازش تا باهام حرف بزنه، حرف نزد..نگاهش کردم و مدام نازش کردم از پشت بغلش کردم دستاشو محکم فشار دادم بهش گفتم کنارتم اما باید باهام حرف بزنی، اشکش ریخت، هرچی که میگذشت...
-
چرخش برعکس
سهشنبه 13 شهریور 1397 16:55
من شاد ترین فردی ام که میشناسم، و میدونم که قراره بهترین نتایج رو بگیرم..چون همیشه برای درست ترین کار تلاش می کنم و سعی میکنم همه چیز درست باشه ..خیلی خیلی کم پیش میاد که تو زندگی من هدف وسیلم رو توجیه کنه و میدونم پیر و چروک که شدم همینه که برام می مونه، همین که هرجا برگشتم عقب حواسم بوده که کجا اشتباه کردم و سعی در...
-
قواعد
دوشنبه 12 شهریور 1397 13:27
برای ادمایی مثل من که بنا به هردلیلی با قواعد غریبه ان و به قلبشون اعتماد می کنن زمان میبره تا قانونارو یادبگیرن و متوجه بشن که هرکسی به قلبش اعتماد نمیکنه. مثلا قاعده ی پیدا کردن کار خوب، قاعده ی دوست های خوب داشتن و یا حتی خوب دوست داشته شدن و خوب دوست داشتن، اینا همش قاعده است درسته که هیج جا ننوشتنشون و جایی ثبت...
-
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی !
یکشنبه 11 شهریور 1397 13:40
روبروی دانشکده سه تا برج هست که به برج های اسکان مشهورن، جای آدمای لاکچری و کارای گرونه، هم مسکونیه هم تجاری و اداری... جلوی یکی از این برج ها چند وقتی هست که ی پیرمردی میشینه و بساط میکنه، چیزایی هم که بساط کرده آینه و ناخن گیر و شونه و اینجور چیزاست، همیشه ساکت و اروم میشینه اونجا. روزای اول که میدیدمش خب تعجب...
-
فاز؟
شنبه 10 شهریور 1397 17:38
اصلا قرار نبود این جا درد دل نوشته بشه، قرار هم نبود حالت وبلاگ روزانه نویسی داشته باشه، از روز اول قرارم با خودم این بود که این جا از روندی که دارم طی میکنم بنویسم تا پس فردا که سرمو برگردوندم ببینم خب دقیقا به کجا ها و چن تا بیراه رفتم. تو این وضعیت یعنی وضعیت بد اقتصادی و از طرف سن من که فارغ التحصیل لیسانسم و فعلا...
-
هارمونی زندگی
شنبه 3 شهریور 1397 22:11
شبنم میگفت ادما چهار تا من دارن و یک من ِ حقیقی که اون چهارتای دیگه رو اداره میکنه میگفت اون چهارتا من هر کدوم ی سازی دارن و برای ارکستری می نوازن که زندگیمون باشه میگفت هر کدوم که صدای بدی بدن نهایتا ارکستر گوش خراش خواهد بود وضعیت من های من الان اینطوره که هرکدوم سازشونو پرت کردن ی گوشه و پشت به هم در حالی که زانو...
-
چگونه از مرد درون غار حمایت کنیم ؟
پنجشنبه 1 شهریور 1397 14:32
مرد می خواهد ونوسی مورد علاقه اش به او اعتماد داشته باشد و مطمئن باشد که می تواند بر آنچه او را رنج می دهد غلبه کند. وقتی به مرد برای حل مشکلش اعتماد میکنید به او احساس توانمندی و اعتماد به نفس می بخشید. نگران نشدن برای زن دشوار است. نگران دیگران بودن روشی است که زنان از آن برای ابراز عشق و علاقه خود استفاده میکنند....
-
چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟
چهارشنبه 31 مرداد 1397 08:01
چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد ؟ هِم به تنهایی اش می اندیشید و به تمام خاطرات خوشی که با هاو داشت که حالا پنیر جدیدی پیدا کرده بود ...
-
همه ی ذرات وجودم ...
یکشنبه 28 مرداد 1397 18:57
همه ی ذرات وجودم بهم فقط یک چیز ازم می خوان، یک چیز که لحظه به لحظه نبودنش رنگم رو گچ می کنه، با خودم فریاد می زنم همه چیز رو از صبح تا شب اما از بیرون کاش رنگ رخساره خبر می داد سر درون رو... چو طبیبانه بیایی به سر بالینم به دو عالم ندهم لذت بیماری را ... این جای قصه درده...اینجای قصه قوی بودنه و به هدف فک کردن اینجای...
-
ترس!
شنبه 27 مرداد 1397 11:35
ترس یکی از هیجانات و احساسات طبیعی ما نوع بشر! بیشتر از هرچیزی توی زندگی از چی میترسی؟! شاید اولش فک کنی که نه بابا من واقعا از چیزی نمیترسم..اما یکم عمیق تر شو و ببین که چه جاهایی ترس رو احساس کردی، ترس از حمله گرگ و گراز وقتی تو جنگل خوابیدی ترس از اجنه و لولویی که از بچگی ترسوندنت باهاش ...درست وقتی که خونه تنهایی...
-
امید
پنجشنبه 25 مرداد 1397 13:39
نوشتم قبلا راجع به امید؟! دیشب فکرش افتاد به جونم که اسم پسرمو بذارم امید، پسری که هیچ وقت به بودنش فکر نکردم هیچ وقت دلم نخواسته پسر داشته باشم و هیچ وقت حس ذاتیم برای مادری که پسر داره حسودی نکرده... اما چرا؟ چی تو وجود ی دختر هست که من انقدر دوست دارم فرزندم دختر باشه ؟ خب! دخترا موهاشون بلنده می تونه بشینه جلوی...
-
شخصیت شناسی
شنبه 20 مرداد 1397 10:03
تقریبا یک سالی میشه که درگیر این بحث خود شناسی شدم و ذره بین رو گرفتم رو رفتارای خودم مباحث روانشناسی مختلف رو دنبال میکنم و خیلی وقتا حالم گرفته است و خیلی وقت ها ه میگم ایول چه باحال!! اما حالا که انقدر روشون زوم کردم به نتایج جدیدی رسیدم رویکردی که داشتم این بود که این تیپ های شخصیتب وقتی به تو میگن که تیپت فلانه...
-
خطر : این متن حاوی مطالب منفی نگرانه و خبر های بد و غر می باشد، چناچه از این وضع مملکت و غر خسته اید زودتر صفحه را ترک کنید
یکشنبه 7 مرداد 1397 15:35
خسته ام خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو میکنی، چشماتو که باز می کنی با ادمای نا کام مواجه میشی...از همون اتوبوسی که سوار میشی و می بینی فروشنده می خواد جنس بفروشه و کسی ازش نمیگیره ، از اون کسایی که میا و قصه ی بیماریشونو می گن و پول می خوان ... از اون مترویی که توش میری مجبوری مدام به صدای فروشنده های پر ادعا گوش بدی...
-
منِ روان ...
جمعه 5 مرداد 1397 20:15
فک کنم کشف کردم چیه که باعث میشه من خواب زیادی ببینم، اون قسمتی از وججود منه که انگار اصلا ازم راضی نیست، خوب که میبینم هیچ وقت نبوده هیچ وقت نبوده که راضی باشه و همیشه در حال غر زدن بوده، الان بهش میگم باهام حرف بزن قهر کرده و هیچی نمیگه بهم میگه : تو دوستم نداری و من هر چند بار که بهت میگم چجوری دوستم داشته باش و چه...
-
روز دوم !
جمعه 5 مرداد 1397 19:53
بسه بسه و بسه ! بسه همش منافع بقیه و ناراحت شدنشون رو در نظر گرفتن، خوشبختانه و یا متاسفانه وضعیت دنیا طوری شده که اگه تو بیکار باشی و یا لنگ مبارکت در هوا باشه، اطرافیانت به وفور هستن که بخوان از این لنگ در هوای تو برای راه رفتن و پای سوم خودشون استفاده کنن... وقتی ی هدف برای خودت به هر دلیلی تعیین کردی دیگه و دیگه و...
-
آزادی
یکشنبه 31 تیر 1397 18:52
رهایی! رهایی کی معنی پیدا می کنه و از کجا میاد ؟ را انقدر دنبال اینی ایم که رها باشیم ... تو این مملکت شاید دلیلش اینه که آزادی شخصی بسیار کمی داریم..البته اونور دیا هم قطعا دغدغه های مربوط به خودشونو دارن آدما... من آزادم ؟ دقیقا یعنی چه ویژگی هایی دارم که آزادم ؟ من آزادم که هر جا می خوام برم و این آزادی رو از...
-
راه های رسیدن به خداوند.
جمعه 29 تیر 1397 01:46
هست؟ آیا به تعداد آدم های روی زمین راه برای رسیدن به خداوند هست؟ به گمونم هست... القصه می خواهم بگویم که نوشتن درمان بسیاری از درد هاست و یک نیمچه راهی برای رسیدن به خداوند، بگذار اینطور بگویم که تصمیم گرفته ام که به مدت هفت روز از اصول راه هایی که به ذهنم میرسد برای رسیدن به " خدا " بگویم. فرض مثال اولینش...